English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3995 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
awry U بطور مایل
obliquely U بطور مایل
aslant U بطور مایل
backswept U برگشته بطور مایل واریب
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
partition wall U دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
flying shore U تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
end zone U منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
paradrag drop U سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
hawkbell U زنگولهای که بپای قوش یابازمی بندند
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
stoolie U کبوتر یامرغ دام که بچوبی بندند جاسوس
clipeus U [تزئیناتی شبیه سپر گرد و کوچک و براقی که به دست می بندند.]
clypeus U [تزئیناتی شبیه سپر گرد و کوچک و براقی که به دست می بندند.]
murage U مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
Dizlyk U [نوعی قالیچه تزئینی کوچک که برای تزئین به زانوی شتر می بندند.]
common wall U دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall U دیوار نگهبان دیوار محافظ
sagittary U تیری
piling U پایههای تیری
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
A shot in the dark U تیری درتاریکی
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
i girder U تیری که بشکل ) باشد
heaven f. U خدا نکند
God (Heaven) forbid! U خدا نکند !
god defend U خدا نکند
absit omen U خدا نکند
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
polarities U و قطعه کار نکند
polarity U و قطعه کار نکند
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
adjacent U نزدیک دیوار به دیوار
malfunction U آنچه درست کار نکند
You are not pulling my leg , are you ? U نکند دار ؟ سر بسرم می گذار ؟
malfunction U آنچه کامل کار نکند
malfunctioning U آنچه خوب کار نکند
malfunctions U آنچه درست کار نکند
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
malfunctioned U آنچه درست کار نکند
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
the eye is bigger than the belly <proverb> U نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
proselte of the gate U کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
Until a man has shown humility he cannot attain gr. <proverb> U آدم تا کوچکى نکند به بزرگى نمى رسد .
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
one level address U تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
trump card <idiom> U استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
back level U نمونه اولیه محصول که ممکن است توابعی را پشتیبانی نکند
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
hold U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
defaulted U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting U عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
crashes U سقوط
downfall U سقوط
nosedive U سقوط
nosedived U سقوط
dropping U سقوط
drops U سقوط
dropped U سقوط
drop U سقوط
downcome U سقوط
low dwon U سقوط
come down U سقوط
crash U سقوط
crashed U سقوط
nosediving U سقوط
crack up U سقوط
nosedives U سقوط
falling U سقوط
collapsing U سقوط
collapsed U سقوط
collapses U سقوط
chute U سقوط
collapse U سقوط
crashingly U سقوط
crashing U سقوط
tailspin U سقوط
elapses U سقوط
crack-up U سقوط
elapse U سقوط
elapsing U سقوط
fall U سقوط
prolapse U سقوط
chutes U سقوط
prolapsus U سقوط
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
discharge of an obligation U سقوط تعهد
stumbling blocks U سبب سقوط
drops U افت سقوط
drops U چکه سقوط
free fall U سقوط ازاد
falling U سقوط کننده
arrested U جلوگیری از سقوط
dropping U افت سقوط
fall velocity U سرعت سقوط
gastroptosis U سقوط معده
lapse inconduct U سقوط در رفتاروکردار
break down U سقوط ناگهانی
loss U گریز سقوط
arrest U جلوگیری از سقوط
stumbling block U سبب سقوط
arrests U جلوگیری از سقوط
dropping U چکه سقوط
dropped U افت سقوط
crashing U سقوط کردن
tailspin U سقوط کردن
termination of obligations U سقوط تعهدات
nosediving U سقوط کردن
nosedives U سقوط کردن
nosedived U سقوط کردن
nosedive U سقوط کردن
chute U سقوط انحطاط
chute U ریزش با سقوط
chutes U سقوط انحطاط
chutes U ریزش با سقوط
fall U افت سقوط
crashed U سقوط کردن
wipe out U سقوط کردن
fall U سقوط کردن
velocity of fall U سرعت سقوط
crash U سقوط کردن
lapse vi U سقوط کردن
aborts U سقوط کردن
dropped U چکه سقوط
prolapse of the uterus U سقوط رحم
drop U افت سقوط
drop U چکه سقوط
crashingly U سقوط کردن
abort U سقوط کردن
aborted U سقوط کردن
aborting U سقوط کردن
crashes U سقوط کردن
collapse pressure U حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
pash U سقوط برف سنگین
crash-landed U سقوط کردن هواپیما
free type parachute U چتر سقوط ازاد
crashing U سقوط کردن هواپیما
crash land U سقوط کردن هواپیما
crash-land U سقوط کردن هواپیما
crash-landing U سقوط کردن هواپیما
proctoptosis U سقوط روده راست
crashingly U سقوط کردن هواپیما
crashes U سقوط کردن هواپیما
crash U سقوط کردن هواپیما
crashed U سقوط کردن هواپیما
drop hammer U چکش سقوط ازاد
crash-lands U سقوط کردن هواپیما
plumper U دروغ صرف سقوط
apprenticeships U دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
Recent search history Forum search
2New Format
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1How to work out when you totally don't want to?
1I am good with figures,how about you?
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1she loved to have the last word.
1cartridge
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com